کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : محمد نبوی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

نشان راه، به سمت خـدایـمان دادند            که در حریم خراسان رضایمان دادند

خوشم که بادۀعشقش به جام جان دارم            کـنـار ساقی میـخـانه جـایـمان دادند


به عشق دیدن رویش زیارتش رفتیم            برای ذکر مدیـحـش نـوایـمان دادند

به مادرش قـسمـش داده‌ایم، با لاسر            که سوز فاطمه را در صدایمان دادند

گـرفـتـه‌ایـم جـواز بهـشت اعـلی را            به دست با کـرمش کربلایمان دادند

ادیب شهر سرود این کلام دلجو را            مس‌ایم و در حرم او طلایمان دادند

جلال و جلوۀ او را به چشم خود دیدیم            کنار مضجع پـاکـش جلایـمان دادند

غنی نیم که صفا مروه قسمتم گردد            ولی به حج فـقـیران صفایمان دادند

دودل شدم که بگویم ز درد خود یا نه            که در حرم به نباتی شفـایمان دادند

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : سید مسعود طباطبائی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

اگر از ما نظـر لطف شما برگـردد            چـشم امّید دگر سمت کجا برگردد؟

وای از آن روز که پشت در سقاخانه            کاسۀ اشـکِ تـمـنّـای گـدا بـرگـردد


زده‌ام دست توسل به تو ای آیت حق            تا مگـر حـوصلۀ رفـتـۀ ما برگـردد

بسته‌ام حاجت خود را به کبوتر تا باز            با خبرهای خوش آن فرّ هما برگردد

می‌شود گوش حوائج به جوابش دلگرم            اگر از کوه سخای تو صدا برگردد

نیست در مذهب این سلسله هرگز، دستی            خالی از پنجره فولاد رضا برگردد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

دست بردیم در آرامش گیسوی شما            تا مگـر حـوصلۀ رفـتـۀ ما برگـردد

مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

نگاهم کن! دلم یک خلوتِ جانانه می‌خواهد           کبوتر وار آمد روی گـنـبد!‌ دانه می‌خواهد

عطش دارم! تو در جریانی و دیریست میدانی           دلم یک جرعه از دریای سقاخانه می‌خواهد


ضمانت کردی و از دست‌های مهـربان تو           برای بستنِ پـیـمان؛ دلم پـیـمانه می‌خـواهد

فـدای آن گـلایُـل‌هـایِ بـالایِ ضریحـت که           ملائک پرور است و دورِ خود پروانه می‌خواهد

گـدا آدابِ دربـاری نـمـی‌دانـد فـقـط از تـو           جواب یک سلام کـاملا شـاهـانه می‌خواهد

سر از دیوارِ گوهرشاد عمری برنمی‌دارم           که غم‌هایِ وسیع و بیشمارم شانه می‌خواهد

به گـنـبـد عـادتـم دادی کـنار صحنِ آزادی           کبوتر بچه‌ات را رد نکن که لانه می‌خواهد

به دعوتنامه محتاجم نگاهم خیره مانده‌ست و           براتِ کربلا از دستِ صاحب خانه می‌خواهد!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گـدا آدابِ درباری نمی‌داند فـقـط از تو          سلامی مهربان و کاملا شاهانه می‌خواهد

مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مائیم و انـس و الفـت تو یا اباالجواد            در جان ماست محنت تو یا اباالجواد

با اذن فاطمه به دل ما رسیده است            سـرمـایـۀ مـحـبـّت تـو یا ابـاالجـواد


این قـلبـهـای ما که بـنام تو می‌تـپـد            جامی است از ولایت تو یا اباالجواد

ای نـیّـت تو یـاری زوّار خـستـه‌ات            قـربـان قـصد قـربت تو یا اباالجواد

بیمار لاعـلاج نداری در این مطب            محـشر کـند طـبابـت تو یا اباالجواد

هر شاخه گل ز گلشن بالای مرقدت            داروی درد امت تـو یـا ابـاالـجـواد

صحن و رواق و باب و ضریحت بهشت ما            دارالشـفـاست تـربت تو یا اباالجواد

باب الجواد روزی هر صبح و شام ماست            کو دوری از ضیافت تو یا اباالجواد

آنچه ز وصف جنّت اعلا شنـیده‌ایم            بـالاتـر است جـنّـت تو یا اباالجـواد

مـا دل بـریـده‌ایـم ز دولـت مـدارهـا            مائیـم و صبح دولت تو یا اباالجواد

هر کس که بعد مشهد تو کربلا نرفت            از دست داده فرصت تو یا اباالجواد

با ایـنهـمه هـنـوز غـریـبی امـام من            ای جان فدای غربت تو یا اباالجواد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست           هیچ کس از لطف‌تان در این حرم مأیوس نیست

شکرِ حق با شیر مادر مهرتان در دل نشست           واقعا بیچاره هرکس با شما مأنوس نیست


کـربـلا و کـاظمین و سامرا، حتی نجف           هیچ جا بهرمن درمانده همچون طوس نیست

دُرّ و مرجانی که از احسان به سائل می‌دهی           در صدف‌های کفِ اعماق اقیانوس نیست

هرکس از، سوی تو آمد بوی جنّت می‌دهد           بوی جنت هیچ جا چون در حرم محسوس نیست

این کبوتر که به دور گنبدت در گردش است           هم طراز هر پرش صدها پرِ طاووس نیست

دانه دانه ذکر تسبیحم فقط شد "یا رضا"           شأن ذکرت کمتر از یا نور و یا قدّوس نیست

زائرانت پشت هم مرکب به مرکب آمدند           این همه زائر ولی روزی من افسوس! نیست

نه عبا می‌خـواهم و نه تیـغۀ سلـمانی‌ات           حاجتم این روزها چیزی بجز پابوس نیست

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محسن ناصحی، هاشم وفائی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

عـطـر نـفـست مسیـح را زنـده کـند            با بوی تو گـل شکـوفد و خـنده کند

چـشمم که به گـنبد تو می‌افـتـد، دل            عــطـر صلـوات را پـراکـنـده کـنـد


********** هاشم وفائی **********

ما سـوی تو از روز الـست آمده‌ایم            با جلـوه و جان حق پـرست آمده‌ایم

ما را به کـرامـتی دگر مهـمـان کن            امروز هـمه کاسه به دست آمـده‌ایم

********** هاشم وفائی **********

 مــن ذرّه‌ام و تـــو آفـــتــابــم آقـــا            در آتـش شــرم خـود کــبــابــم آقــا

با جـوشـشی از سـلام خـود آمـده‌ام            لـب تـشنۀ یک جـرعـه جـوابـم آقـا

********** هاشم وفائی **********

گر عرض سلام اولین هدیۀ توست            ره توشۀ آخـرت همین هدیۀ توست

ای زائـر آئـیــنـۀ هــشــتـم ایـن جـا            ذکر صلـوات بهتـرین هـدیۀ توست

********** هاشم وفائی **********

ما خـسته و دلشکـسته‌ایم و مضطر            چـشم همه نـوکـرانـتـان بـر این در

هرچـند بهـشت را ضمـانت کـردید            یک گوشۀ صحن قدس ما را خوشتر

********** محسن ناصحی **********

ما شیعۀ توأیم و بر این ادعا خوشیم            در روضه‌ها به گریه برای شما خوشیم

گاهی به مشهدیم و زمانی به کربلا            یکدم به یا حسین و دمی با رضا خوشیم

********** محسن ناصحی **********

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـسلیـمـم ای کـریـم که زنـدانی‌ام کنید            فکـری برای بی‌سر و سامـانی‌ام کنید

بخشش بس است، عمر من بی‌نوا گذشت            من را مـؤاخـذه به هـوسـرانی‌ام کـنید


باشد روا ز کثرت عـصیان ردم کـنید            آقای من نـظر به پـشـیـمـانـی‌ام کـنـیـد

بـال مـرا تعـلّـق نـفـسم شـکـسته است            از خود تهـی کـنید مـرا، فـانی‌ام کـنید

آتش زدم به بال و پرم پیـش چـشم تان            تـا که تـوجـهـی به پـریـشانی‌ام کـنـیـد

من حاضرم قسم بخورم خوب می‌شوم            ای مهـربان اگر که خـراسـانی‌ام کنید

تاریکم و به جلوۀ شمس الشموسی‌اش            با هـر فـرازِ جـامـعـه نـورانی‌ام کـنید

تنها خـوشـم به بـابِ جـواد الائـمـه‌اش            آن دور و بر مرا سگ دربانی‌ام کنید

گـریان شدن برای حـسین است آبـرو            با سـوز و آه و زمـزمه بارانی‌ام کنید

تشنه، هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد            یـاد عـزیـز فـاطـمـه قـربـانی‌ام کـنـیـد

من را ببخش اگر که از این غم نمرده‌ام            من را حـلال، بهر گـران جانی‌ام کنید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

باشد... به رو سیاه، نگـاهی نمی‌کـنید            حـدّاقـل نـظـر به پـشـیـمـانـی‌ام کـنـیـد

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جام‌ها بی‌تاب از رزقِ شراب و باده‌اند            صحن‌ها بهر حـضور سائـلان آمـاده‌اند

با امیـد وصـل این جنّـت تـقـلا می‌کنند            ذرّه‌هـایی که مـیـان راه، بـیـن جـاده‌انـد


کوثر است آب میان صحن و پاکم می‌کند            حوض‌های این حرم الحق که فوق العاده‌اند

مادرم می‌گفت: سجاده نمی‌خواهد حـرم            سنگ های خاکی‌اش بالاتر از سجاده‌اند"

چند عاشق با دو چشم خیس از راه آمدند            گوشۀ باب الجـوادت از نـفـس افتاده‌اند

عـده‌ای با نام زیـبای تو مـستی می‌کنند            عده‌ای هم دور مرقد جامعه سر داده‌اند:

"یا ولـی الله ضـامن شـو گـنهـکـار آمده            تا همین‌جا هم به لطف توست راهم داده‌اند

نسل در نسلت همه آقـا و اهل بخـششند            نسل در نسلم همه محتاج و نوکر زاده‌اند"

اهل ایمان شد هر آن کس که نگاهش کرده‌ای            وای بر آن‌ها که از چـشم شما افتاده‌اند

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : عباس همتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو آن امـام غـریـبی، تو آن امام رئـوف            در این کرانه، به خورشید بی بدل معروف

غزال خسته دوبیت اشک پیش پایت ریخت            همین که شد به نگاهش نگاه تو معطوف


به یک اشارۀ ابـرو « نَهَیْتَ عَنْ مُنکَر«            به مهربانی لبخـند « اَمَرْتَ بِا لْمعروف«

تو نـور را به دلـم ریـخـتـی، نفـهـمـیـدم            نبود سنـخـیـتی بـین ظـرف با مظـروف

وزیده عطر بهشت از شمـیـم گـیـسویت            ندیده است به خود چهرۀ تو رنگ خسوف

برای وصف تو تنهـا سکـوت بـاید کرد            هنوز لـنگ حروفم، هـنوز لنگ حروف

دو خط روایت «ابن شبیب» را خواندم            که پا به پای دلم سوخت برگ برگ لهوف

ورق ورق دل من پـر کـشـیـد تا گـودال            که «دعبل» آمد و سر داد روضۀ مکشوف

: امتیاز

مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پنجره فـولاد هر دم یک گـره وا می‌کند           نام تو در این حـرم کـار مسیـحا می‌کند
روشنای پُـر فـروغ گـنـبد و گـلـدسته‌ات           چشمۀ خورشید را در اصل معنا می‌کند


از گذشته هر زمان تا روزگارم تیره شد           دل مرا در گوشه صحـن تو پیدا می‌کند

کاسب اهل دلی میگفت رزق خویش را           صبح ها از گـوشۀ چـشمت تـمـنّا می‌کند
عشق یعنی اینکه در هر گاه و بی‌گاهی دلم           فـارغ از دنیای بیرون میل اینجا می‌کند
تا به آسانی ببـوسد این ضریـح پـاک را           زائرت شوق زیارت را به دل جا می‌کند
حال من دور از حرم مانند یک ماهی ست که           خسته از تنگ بلور آهـنگ دریـا می‌کند
هر کسی اینجاست دارد با زبان مادری           در قنوتش زیر باران با تو نجوا می‌کند
هر شب جمعه گریز کربلای روضه خوان           در کمیل این حرم یکـباره غوغا می‌کند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدزیرا کلمۀ مدارا کردن در اینجا اصلاً کاربرد و معنا ندارد

تا به آسانی ببـوسد این ضریـح پـاک را           زائـرت با سخـتی راهـش مـدارا می‌کند

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

دلم دوباره هـواى تو را به سر دارد            هــواى گـنـبـدتـان را دم سـحـر دارد

دلم دوباره کـنارِ تو گـریه می‌خواهد            که گریه بر در باب الجواد اثر دارد


کـنار پنجره فـولاد تو کسى می‌گـفت            که قبل گفتن حاجت، خودش خبر دارد

مگر چه می‌شود آقا که زائرت باشم؟            که طـعـم آب حــرم مــزۀ دگـر دارد

بیا و دست مرا از کرامـتـت پُـر کن
بـیـا و ایـن بـدِ روسـیـاه را حُـر کـن

مـرا نـگـاه شـمـا بـاز انـتـخـابـم کرد            گـنـاه بودم و خـاک حـرم ثـوابم کرد

نسیم صحن گوهرشاد بر رُخم خورد و            جـنـون عـشق تو آقا مرا جـوابم کرد

همینکه نام تو را گفتم این دلم لرزید            پـیـاله بودم و نـام شـما شـرابـم کـرد

به زیر پاى تو بوده سرم خدارا شکر            ببـین که عشق تو آقا مرا گـلابم کرد

کنار تو به خـدا می‌توان خـدا را دید
ز سایۀ حرمت، مـروه و صفا را دید

به احترام تو نـازم که محـترم هستى            امـید مـردم ایـران، یـل کـرم هـسـتى

همیشه و همه جا فـوق انـتـظارى تو            همیـشه و هـمه جا سایۀ سـرم هستى

اگر که صحن و سرایت نبود، می‌مُردیم            براى مردم این خاک، مغـتـنم هستى

دوباره روضه بخوان تا که جان بگیرم من            تو سینه سوخـتۀ صاحب عـلم هستى

قسم به کعبه که عیناً خود مطافى تو
غریب آل على،عین و شین و قافى تو
تـمام حـاجت من اینکه سائـلت بـاشم            خـدا کـنـد بـشود تـا که دعـبـلت باشم

«کـبوترم نـشدم تا کـبوترت گـردم»            کـبـوتـر حـرم و جـلـد مـنـزلت بـاشم

کـرامـتت که به دریـا شده شـبـیـه آقا            چه می‌شود که کمى خاک ساحلت باشم؟

نشسته چشم ترم در مسیـر نیـشابور            به این امید که گردى به محملت باشم

دلـم مـیـان هـمـه زائـران تو گـم شـد
مرید حضرت سلطان، امام هشتم شد

نـسـیـم مـاه مـحــرم وزیــده آقـاجـان            دوبـاره مـوقـع گـریه رسیـده آقا جان

براى غصۀ جدت چه کار باید کرد؟            بگو بمیـر برایش…به دیـده آقا جان

خـدا کند بـشـود نـوکـرىِ این نـوکـر            قـبـول مـادر قـامـت خـمـیـده آقا جان

شـمـا براى فـرج لااقـل دعـایـى کـن            که یاس حضرت زهرا تکیده آقا جان

میان شعر شما حرف کـربلا شد باز
نوشتن از تن ارباب و بوریا شد باز

زدن به سینه ز غم با من و نوا با تو            دوباره شـور عـزا با من و دعا با تو

نوشتن از حرم و داغ خـیمه‌ها با من            گریـز روضۀ کوچه به کـربـلا با تو

نوشتن از سر و دستى که شد قلم با من            زدن به سینه و خواندن ز خیمه‌ها با تو

زبان گرفتن و هق هق ز عمق دل با من            نفس نفس زدن و گریه بی‌صدا با تو

غمین ز داغ گـلـو و لـب امـامـى تو
شکـسـته بـال و پُـر آتش خـیـامى تو

تمام غصۀ تو غصه‌هاى عاشوراست            دلیل گریۀ تو ماجـراى عـاشوراست

به خاک حجـره اگر سر گـذاشتى آقا            فقط براى حسین و براى عاشوراست

بگو براى چه آخر به آب لب نزدى؟            یقین که علت آن تشنه‌هاى عاشوراست

مدافعان حرم را خودت دعا گو باش            که این صدا به خدا هم نواى عاشوراست

مرا به سمت حرم پر بده،صدایم کن
اسیرِ خـانۀ خود کن، مرا رهـایم کن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیددر حالت زیر نوعی از خود تعریف کردن است تا مدح امام

به زیر پاى تو بوده سرم خدارا شکر            ببـین که گـام تو آقـا مرا گـلابـم کرد

بیت زیر به جهت جلو گیری از کج تابی معنایی و انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد، زیرا امام رضا امام شیعیان تمام کشورهاست نه تنها ایران

به احترام تو نـازم که محـترم هستى            امـام مـردم ایـران، یـل کـرم هـسـتى

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خـراب زیـر گـلـو و لـب امـامـى تو            شکـسـته بـال و پُـر آتش خـیـامى تو

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سنگ بی ارزش کنار تو زبرجد می‌شود           سنگ قـبر دوستـانت نیـز مـرقـد می‌شود

تو تـمامـیِّ صفـات خـوب را داری ولـی           «رأفتت» بین صفت هایت سـرآمد می‌شود


ذات قـدسیِّ تو هرگز قـابل ادراک نیست           هرکه در ذاتت تفکـر کرد مُـرتد می‌شود

عـالـم آل یـهـود از عـلـم تو مـغـلـوب شد           پـس اسـیـر عــالــم آل مـحــمّـد مـی‌شـود

گنبدت از بسکه جذاب است ای شمس الشموس           صبح ها خورشید هم مجذوب گنبد می‌شود

بنـدگـی را از کـبـوتـرهای جـلـد آموخـتم           در حـرم عـبـد فـراری هم مقـیّـد می‌شود

گرچه با چشمم ندیدم، با دلم حس کرده‌ام           از کـنـار زائـران تو مـلـک رد مـی‌شـود

زائرت هـرجا رود حتی اگر حاجی شود           در کـنار کعـبه هم دلتـنگ مشهد می‌شود

زائرت هر قـدر در مشهـد بـماند، عاقـبت           بـاز بـین رفـتـن و مـانـدن مُـردد می‌شود

وقت مرگ و قبر و محشر چشم بر راه توأم           تو نیایی خوب من، اوضاع من بد می‌شود

: امتیاز

مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

کلامش نور، فعلش خیر، نامش دلنشین باشد           دلـیـل عـالـم ایجـاد بـایـد ایـنـچـنـین باشد

یکی از معجزات حضرت موسی بن جعفر اوست           عـلیّ سوّم و دست خـدا در آستـیـن باشد


هوالاول، هوالاخر، هوالظاهر، هوالباطن           رضا آئـیـنۀ فـضل امیـرالمـؤمنـیـن باشد

رضی الله عنهم و رضوا عنه است، شأن او           به قرآن بهترین مصداق آیات مبین باشد

حدیث سلسله پای دلم را قرص و محکم کرد           ولای حضرتش تنها مرا حصن حصین باشد

شبیه تک تک اجداد خود باب نجاتم شد           نخی از ریشۀ سجاده‌اش حبل المتین باشد

بجز او چه کسی با حُسن رفتار و صمیمیت           سر هر سفره با جمع غلامان همنشین باشد؟

کجا رد می‌کند از محضر خود سائلانش را           کسی که دامنش باب الحوائج آفرین باشد

ادب شرط قدم برداشتن در نزد آقایی ست           که دربان حریمش حضرت روح الامین باشد

شکوه بارگاهش را که دیدم با خودم گفتم           بهشتی هم اگر روی زمین باشد همین باشد

از اینجا دل به سوی آسمانها راه پیدا کرد           حریمش مهبط الوحی و به نوعی مهد دین باشد

تلاقی می‌کند اینجا نگـاه سائل و سلطان           چرا که آستانش نقطۀ عطف زمین باشد

گره وا میشود از کارها با یک "امین الله"           به قدر یک سر سوزن اگر در دل یقین باشد

اگر مولا سراغـم را نگیرد روز وانفـسا           بدون شک حسابم با کرام الکاتبـین باشد

منِ بد را ضمانت میکند جای تعجب نیست           تعجب میکنم روزی اگر که غیر از این باشد

همیشه وقت پابوسی تمام ترسم از این است           مبادا این زیارت، این سلام آخرین باشد

کسی از عهـدۀ مدح و ثنـایش بر نمی‌آید           همیشه سهم بیت آخر من نقطه چین باشد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام

شاعر : داود رحیمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مسمط

آرام نـمـودی تـب و تـاب هـیـجـان را            جوشانده‌ای از شوق خودت هر غلیان را
از پـای نشاندی ز تعـجّـب جـریان را            از دشمن و از دوست ربودی دلشان را


اینگونه رضا کرده‌ای از خود دو جهان را

هم رونق کار از می و میخانه گرفتی            هم عقـل ز هر عاقـل و دیوانه گرفتی
در قـلب سماوات و زمین لانه گرفتی            ای عـالِـم فـرزانـه چه رنـدانه گرفـتی
در دست خودت نبض زمین را و زمان را

در پاسختان مانده هر استادی و رندی            هر عـالـم ایـرانی و یـونـانی و هـندی
گشته است مسلمان تو نصرانی سندی            قوربان سَنه دانوشماقین اعجاز تکندی
بستی به کـمـنـد سخـنـت دست زبـان را

اســلام بــدون تـو درونــمـایـه نــدارد            گـردن کـشی بـی خـردان پـایـه نـدارد
خـورشیدی و دیـدنـد قـدت سایه ندارد            همسایه به جز خـیر به هـمسایه ندارد
همسایه قـدم رنجه کن و منـزلمان را

لبخـنـد زدی شعـر در اوهـام من افتاد            زآن روز خرابت شدم ای خانه‌ات آباد!
بـا قـافـیـۀ پـنـجـره فـولاد و گـهـرشـاد            هی شعر نوشتم من و چشمت صله را داد
دربـنـد کـشـیـدی تو مـعـانـی و بـیان را

دربان جنان دل به در صحن شما بست            دالان بهشت است همین راهرو این بست
حوض وسط صحن همان کوثر نقد است            ساقـی بهـشتی شده از آب حـرم مست
پـابـسـت حـرم کـرده‌ای آن آب روان را

جبریل کـمر بسته به فـراشی صحنت            حور و پریان گرم گهر پاشی صحنت
آن سدره و طوبی گلی از کاشی صحنت            برده است جنان را همه در حاشیه صحنت
بـیچـارۀ خـود کـرده حـریـم تو جـنان را

نو شاعری آمد به حـرم دفـترش افتاد            شد خیره به گلدسته کلاه از سرش افتاد
هی خواست بماند سر پا، آخرش افتاد            تا خورد زمین یاد پدر و مادرش افتاد
دسـتـی به دعــا بُـرد و تـمـام پــدران را

هرکس که تو را داشته اثنی عشری شد            ایام خوش آن بود که با تو سپـری شد
درصحن گهرشاد دل از غصه بری شد            تصویر من و صحن تو عکسی هنری شد
در نــاب تـرین جـای اتــاقــم زدم آن را

هرجای دگر رفـتـم از آن خـیر ندیـدم            یک مرتبه “برگرد” از این در نشنیدم
من هرچه کشیدم ز دل خویش کـشیدم            ارزان نفروشم که من ارزان نخـریدم
در نـوکـریت خـرج کـنم عـمر گران را

هر شـاه شـده خـادم دربـار تو چـنـدی            پـر وا کـند از بـام تو در دام کـمـنـدی
از تو طلـب رزق کـنـد عـائـلـه منـدی            از رسـم گـدایـی شـما نکـتـه و پـنـدی
آمـوخـتـه هـر پـیـر خـردمـنـد جـوان را

ای ضـامـن دنـیـای مـن و آخـرت من            ای کاش به درکت برسد معرفت من!
مردن کـف صحـنت بشود عاقـبت من            بهـتر ز خودم آگهـی از مصلحـت من
حکم از تو، دلم دست خودت داده عنان را

با جـنـس خـرابم شده‌ام وصلۀ ناجـور            هرشب به سلامی بشوم زائرت از دور
تو شـاه خـراسانی و من پـیر نـشابـور            خود را برسان پام رسیده است لب گور
ای صاحب جان! می‌سپرم دست تو جان را

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : رضا آهی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بـار دگـر لبـم شده یـار و رفـیق من            گردیـده واژه‌های محـبت شفـیق من
دارد سخن ز معنی عشق عمیق من            حک گشته برمدال نفیس عقـیق من


با خط خوش به رنگ دل آرای کبریا
سلطان من تو عشق منی ایهاالرضا

اندر هوای تو نفسم جور دیگریست            با تو عزیز حق هوسم جور دیگریست
صید شما شدم قفسم جور دیگریست            احوال من حرم که رسم جور دیگریست
یا ثامن الحجج همه سرمایه‌ام تویی
دیگر چه حاجتی که همسایه‌ام تویی

سرچشمۀ تمام حدیث و سخن تویی            تابنده نـور روشن هر انجـمن تویی
آلالـۀ قـشـنـگ مـیـان چـمـن تـویـی            فخرالبشر ز نسل شه بت شکن تویی
داری مقام و هر دو جهان مبتلای تو

بوی بهشت رسد ز شمـیم سرای تو

شکـر خـدا نـگـار منی ثامن الحجج            در هر کجا قـرار منی ثامن الحجج
پیـوسته در کـنار منی ثـامن الحجج            تو صاحب اختیار منی ثامن الحجج
از لـطـفـتـان میان خـلایـق سـرآمدم
مـن نـوکـر تـو عـالــم آل مـحــمـدم

جـانم شود فـدای نگـاهت اباالحـسن            بـاز آمده غـلام سیـاهـت ابـاالحـسن
بنشسته با ادب سر راهت اباالحسن            دلبستـه بر تـمـام پـنـاهت اباالحـسن
در محضر تو آمده حاجت روا شود
از مشهد تو راهی کرب و بلا شود

نا دیـده عاشقـت شده‌ام مهـربان من            صحن نو و عتیق تو باشد جنان من

زیـبـاتـرین تـلاوت روی زبـان من            نام تو جـان دهـد به تن بی‌توان من
هر دم نفس به یاد تو من میزنم حبیب
دست مرا رهـا نکـنی ایها الـغـریب

میـلم کـشیده بـاده زنم از سبـوی تو            مستم نموده عطر دل انگیز کوی تو

یعـقوبم و گره زده‌ام دل به موی تو            امیـد عـالـمـی شـده‌ام رو بـسوی تو
تا بـنـد بـنـد شعـر من آقـا طـلا شود
نقـش پلاک عبد درت یا رضا شود

از دست تو رسد نـمک زنـدگی من            معـنـا دهد کـنار تو این بنـدگـی من
سد گـشـته‌ای مقـابـل لغـزنـدگی من            از انعـکـاس نـور تو تـابـنـدگی من
آقا مـصر شدم که شما یـاریـم کـنی
من قـطره‌ام میان یـمت جاریم کـنی

پـایـان شـعـر من شده آقا امـان بـده            من مُرده‌ام به مُردۀ بیچاره جان بده

مسکین خسته را تو بیا قرص نان بده            من را تحولی تو ببخش و تکان بده
تـا مـورد قـبـول نـگـاه شـمـا شــوم

خدمتگـزار مخـلص دارالشفاء شوم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : جعفر ابوالفتحی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

سائل، اگر کنار کـریمی رصد شود            عالم اسیر ذکر «رضا جان مدد» شود
دست از نخ عـبای شما بر ندارد او            حتی اگـر که راه خـدایـی بـلـد شود


پس می‌شود که عبد عبید شما شویم            وقتی ردیف قافیه‌هامان “شود” شود
هر کس اسیر پنجۀ عـشق شما نشد            باید اسیـر پـنجۀ هـر دیـو و دد شود

امشب شبـیـه ابـر بـهـاریـم یا رضا
اذنـی بـده دوبـاره بـبـاریـم یـا رضا

امشب به قلب مرده جلا می‌دهد رضا            حال و هوا به چشم گدا می‌دهد رضا
بر خیز، نا امید و خـطا کارِ رو سیاه            امشب امان به روز جزا می‌دهد رضا
بیمار خود بیار و دوا از رضا بخواه            امشب به هر مریض، شفا می‌دهد رضا
ای کربلا نرفته غم کربلا بس است            امشب برات کرب و بلا می‌دهد رضا

امشب دخـیل پنجره فـولاد می‌شویم
امشب به دست عشق تو آباد می‌شویم

عـاشـق بـیـا تـرنّـم انـفـاس را بگـو            ابـراز وجـد سـودۀ الـمـاس را بگـو
در روبـروی گـنـبد زرد و مناره‌ها            از جان و دل تلاطم احساس را بگو
در بین روضه‌های حریم رضا کمی            حال و هـوای زائر حـساس را بگو
وقتِ دخـیل بستن لبهـات با ضریح            شاعر بیا تو قـصۀ عـباس را بـگـو

اهـل حـرم عـمـوی رقیه شهـیـد شد
موی حسین و زینب از این غم سپید شد

دست از تنش جدا شده‌ای خاک بر سرم            آهش چه نارسا شده‌ای خاک بر سرم
آن کس سالهاست عصای من است خود            بی‌دست و بی‌عصا شده، ای خاک بر سرم
دنیا چه بی‌وفا شده، ای خاک بر سرم            حمله به خیمه‌ها شده، ای خاک بر سرم
پـای تـمـام اهل حـرم بـعـد رفـتـنت            با خار آشنا شده، ای خاک بر سرم

آقا ببـخـش روضۀ تان نـاتـمام مانـد
در شهر شام شعر دلم پشت بام ماند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

دست از تنش جدا شده‌ای خاک بر سرم            آهش چه نارسا شده‌ای خاک برم سرم
آنیکه سالهاست عصای من است خود            بی‌دست و بی‌عصا شده، ای خاک بر سرم

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : بهنام فرشی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

غزل به وصف تو، دلخواه می‌شود گاهی            اسیـر دست شعـف، آه می‌شـود گـاهی

ز معجـزات نگـاهت یکی هـمین باشد            که کـوه غـم به دلـم کاه می‌شود گاهی


همان زمان که زند پر به صحن گوهرشاد            سعـادتی‌ست که هـمراه می‌شود گاهی

و آن گدا که فقط آب و نان طلب کرده            ز بـارش کـرمت شـاه می‌شـود گـاهی

جمال خادم پیر تو بس که نورانی‌ست            خجـل ز تابش خود ماه می‌شود گاهی

اگر چه روسیهم،عاصیم، بدم، رحمی            فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی

: امتیاز

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : ترکیب بند

خوشم از رعـایای شمس الشّمـوسم            گـرفــتـار عـشـق انـیـس الـنّـفـوسـم

کجا بی‌پـنـاهـم در این وادی عـشق            پـنـاهـنـدۀ لـطـف سـلـطـان طـوســم


اگر بـدتـرین بـنـده بـاشم که هـستـم            مـیـان حـریـمـش سـراپـا خـلـوصـم

شـفــا مـی‌دهــد خـاک روی لـبــانـم            اگر خـاک صحـن رضـا را ببـوسم

ز بـس بـا شـراب محـبـت عـجـیـنم            بـدون مـحـبـت خـمـارم، عــبــوسـم

دهـان وا نـکـردم بـه مـدح بـزرگی            فـقـط حرف سلطان شود، چاپـلوسم

امـیــر عــطــوفــم ســلامٌ عـلــیـکـم

امــام رئـــوفـــم ســلامٌ عــلــیــکــم

چه خوب است پشت و پناهم تو هستی            همیشه فقـط تکـیـه گـاهـم تو هستی

اگـر رو سـپــیـدم غـلام تـو هـسـتـم            امـیـدم اگـر رو سـیـاهـم، تو هـسـتی

چه پیوند خوبی است بیـن من و تو            منم رعـیت و پـادشـاهـم تو هـسـتی

کـسـی کـه بـرایـم نـمـوده هـمـیـشـه            بـساط دعـا را فـراهـم، تـو هـسـتی

نمی‌خواهم از تو به غیر از خودت را            تـمـنـای اشـک نـگـاهـم تـو هـسـتی

بُـوَد هر کـسی جـز تو و خـانـدانت            چو بی راهه و شاه راهـم تو هـسـتی

خودت تا به مشهد دلم را کـشانـدی
غـبـار دلـم را به لـطـفـت تـکـانـدی

به این دل که پر زد سویت عاشقانه            بــده گــوشـه‌ای از حــرم آشـیــانــه

رضاجان، رضاجان، رضاجان، رضاجان            شـده ذکـر تـسـبـیـح مـان دانـه دانـه

رسیده به ما عـشق، سیـنه به سیـنه            کـشیـدیـم این بـار، شـانـه به شـانـه

نـوای مــرا مـی‌خـری از کـرامـت            مـیــان نـــواهــای نـــقــاره خــانــه

ز بس جامعه خوانده‌ام، هر فرازش            شــده بــیـن آب و گــلــم جــاودانــه

رئــوفـی و طـاقـت نـداری بـبـیـنـی            شــود اشـک چـشـم گــدایـی روانـه

بـه من دل بـریـدن نـمـی‌آیـد اصـلاً
بـه تـو رانـدن مـن نـمـی‌آیـد اصـلاً

دلـت را شـکــسـتــه گــنــاه زیــادم            ولـی آمــدم، پـشـت بـاب الـجــوادم

زمین خورده‌ام من، ولی با نگـاهت            بـه شـوق طــواف حــرم ایـسـتــادم

هـمـیـشـه زدم بـوسـه بـر آسـتـانـت            سـرم را بـه خـاک سـرایـت نـهـادم

ز جـنّـت شـدنـد زائـرانـت به هر دم            خـلیـل و سلیـمـان و یعـقـوب و آدم

توعیسی دمی؟! نه به قرآن قسم که            مسیح است در معجـزاتش رضا دم

زمـانی که جـان می‌رسد بر دهـانـم            بـیــا و بـرس آن دقــیــقــه بـه دادم

چه کم می‌شود از تو من را بخوانی؟
مـرا مـثـل سـلـمـانـی خـود بـدانـی؟

امـان از دمی که مصیبت چـشیـدی            زمین خوردی اما زمین را نـدیـدی

اباصلت بر صورتش زد هـمین که            عـبـا را به روی سر خـود کـشیدی

چه تکرار سختی است در بین کوچه            نـشستی، دویـدی، نـشستی، دویـدی

الا ای امیری که شمس الـشمـوسی            چه خاکی شدی تا به حجره رسیدی

لبت تشنه بود و چنان اشک شمعی            بـه یـاد غــریـبـی جـدت چـکـیــدی

خودت روضه خواندی که ای شمر ملعون            لـبِ تـشـنـه جـد مـرا سـر بــریــدی

چه خوب است در لحظۀ احتضارت
جـــواد الائــمــه رسـیــده کــنــارت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

جنون من از حد گذشت و پس از این            تـمـام ثـواب و گـنـاهـم تـو هـسـتـی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

بـزرگـانِ خــدّامِ صـحــنِ شـمـایـنـد            خـلیـل و سلیـمـان و یعـقـوب و آدم

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حبیب اصفهانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

یک عـمر فـقط بر در این خانه گـدایم            دلداده‌ترین شخص در این صحن و سرایم

هر روز من از عشق تو دم میزنم آقا            پیچـیده به گوش همه این حزن صدایم


من عـبد گـنهکـار و تو ارباب رئـوفی            تغـیـیر کـند با تو فـقـط حـال و هـوایم

مـن مـدعــی عــاشـقـی روی نـگــارم            از عشق فـقـط آه و شـرر مانـده برایم

هـستی تو طبیب دل بیـمار و غـمـیـنم            داروکــدۀ نــام تــو داده اسـت دوایـــم

من با تو شوم دور ز غم های دو عـالم            بـی‌لـطف تـو دانـم که گـرفـتار بـلایـم

لطفت که زیاد است نظر کن به من زار            بگـذر تو از این بار گـناهان و خـطایم

آقـا بـه جــوانـی جــوادت نـظـرم کـن            من هم که جـوانم زکرم کن تو دعـایم

با اینکه فـقـیـرم هـمه جا جـار زنم که            مشمـول عـنایـات و کـرامـات رضایم

حـاجـی تـو طـواف حـرم الله نـمـودی            مـن مـفـتـخـرم مُـحــرِمِ ایـوان طـلایـم

هر بار که زائر شده‌ام گـفتم و خواندم            انگار که در عـرش و سما پیش خدایم

از لـطف شما هست اگر در همۀ عمر            من روضه نشین در غم آن رأسِ جدایم

با چـشم پُـر از اشک حبـیبت بنـویـسد            با دست تو امضا بـشود کـرب و بـلایم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یک عـمر فـقط بر در این خانه گـدایم            دیوانه‌ترین شخص در این صحن و سرایم

مدح و مناجات با امام رضا علیه‌السلام

شاعر : حامد خاکی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای آفـتاب، سایـۀ خـورشید گـنـبدت            باغ بهـشت، باغـچۀ شهـر مشهـدت

مـا را نـوشـتـه‌انـد مـیـان اسـیــرهـا            از عـاشقـان درهـمِ زلـف مجـعـدت


دنیا فـقـیـر آمد و سرمـایه دار رفت            حاتم درست می‌شود از لطف بی‌حدت

قـبل از ولادتت به ولایت رسیده‌ای            جبریل خواند «عـالم آل محـمدت»

ما که صدا زدیم تو را “یا ابالجواد            ای جـان مـا فـدایـیِ فـرزند ارشدت

حاجات ماست یا عدد پنج یا که هشت
ما خانه می‌خریم فقط با پلاک هشت

ای خـنـده‌ات تـبلـور طبـع دچـار ما            از تو گرفـته وام شرف، اقـتـدار ما

خـتم خـزان ماست تجـلـی گـنـبـدت            صحن بهشت توست شروع بهار ما

صلح است بین آینه و سنگ این حرم            دل رحـم تـر نـبود از آئـیـنه دار ما

ما با کـدام سجـده تـشکـر کـنـیم که            افـتاده دست دامن تو کـار و بار ما

وقتی که اشک ریخت همه فیض می‌برند            بایـد نشـست مـوقـع گـریه کـنـار ما

ای بـانـی بـهـشت حـریـم مـکـرمت
رقص ملائک است به فتوای پرچمت

پرواز می‌دهیم پری را که بسته نیست            با بوسه می‌زنیم دری را که بسته نیست

مـا درد می‌کـشیم اگر داد می‌کـشیم            درمان نمی‌کنند سری را که بسته نیست

یک عمر ما به لطف شما تکیه کرده‌ایم            بر ما نبند آن نظری را که بسته نیست

تو قـول داده‌ای که ببـنـدی بیا بـبـند            پلک امید محتضری را که بسته نیست

با در زدن به هر چه بخواهیم می‌رسیم            از ما نگیر پشت دری را که بسته نیست

دنـبـال نــور آمـده‌هـا را نـگـاه کـن
از راه دور آمــده‌هـا را نـگــاه کـن

مشهـد امیـد داد که ما زنـدگی کـنیم            با ذکـر یا امـام رضا زنـدگی کـنـیم

گـفتیم خرج زندگی و گفت پای من            یعـنی اجـازه داد گـدا زنـدگـی کـنیم

یا ایهـا الـرئـوفِ سـر راه مـانـده‌هـا            جا هست در کنار شما زندگی کنیم؟

مُردن به پای عشق تو عین سعادت است            حالا که عاشـقـیـم چرا زنـدگی کنیم

ما دل به زلف پنجره فولاد بسته‌ایم            تا با برات کرب و بلا زندگی کـنیم

«زلفـت اگر نـبود رهـایی نداشتـیـم
برگ برات کرب و بلایی نداشتیم»

اصلا به خاک پات سرم دوخته شده            امّـیـد مــادر و پــدرم دوخـتـه شـده

زیر نظـر گـرفته مرا مهـربـانی‌ات            ازاین نظر به تو نظرم دوخـته شده

مثـل کـبـوتـران تو جـلـد حـرم شدم            طوری که در هوات پرم دوخته شده

دست گـدا بهانه به دست تو می‌دهد            چشم گدا به دست کـرم دوخـته شده

هر سال به زیارت مخصوصۀ شما            رزق مـحـرم و صفـرم دوخـته شده

«خود را شبیه ابن شبیب تو می‌کنیم
وقتی که یاد جد غریب تو می‌کنیم«

با یاد یوسفی که تنش پیرهن نداشت            بر روی خاک بود و سری بر بدن نداشت

یک عده می‌زنند و یک عده می‌برند            انگشتر و عبا و ردا ظاهراً نداشت

این ضربه‌هـا اجـازه نـدادند پا شود            از زیر چکمه‌ها نفسِ پا شدن نداشت

در بوریا که ریخته شد جمع شد حسین            پس بی‌کفن نبود کفن داشت تن نداشت

می‌گفت خواهرش لب گودال قتلگاه            این رو به قبله اینهمه نیزه زدن نداشت

زینب که هست مادرمان را صدا نزن
پیش ربـاب حـداقـل دست و پا نزن

: امتیاز

مدح و شهادت امام رضا علیه‌السلام

شاعر : مهدی قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

در این حریم ذکرم، یا رب و یا کریم است          دستم اگرچه خالیست، خرجیم با کریم است

کم میشود مگر از این سفره هر چه بُردند؟          وقتی طرف حساب شاه و گدا، کریم است


 بـیـهـوده زائـرانـش دست کـرم نـدارنـد          هر کس شد آشنـای این آشنا کـریم است

تضمین ذکر یا مَن یُعطِی الکثیر من اوست          گرچه زیاده خواهم، او منتها کریم است

با این همه گـنـاهـم، فوراً مرا بغـل کرد          من بـاورم نمی‌شد، اینـقـدرها کـریم است

نـوکـر غـریـب بـاشد، مـولا نمی‌پـسـنـدد          گـفـته سه جا می‌آیم، آقای ما کـریم است

اصلا ًبهشت یعـنی در این حـرم نشستن          امروز با رضاییم، فـردا خـدا کریم است

بـاب الجـواد بـودیـم، دیـدیـم کـاظمـیـنـیـم          باب الرضا نوشته، ابن الرضا کریم است

هر جا که روضه بوده، بالا نشسته زهرا          آنکس که بُرده من را، تا کربلا کریم است

بردند مثل نذری، هرعضوی از علی را          این جسم قطعه قطعه، روی عبا کریم است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با این لـباس پـاره، فـوراً مرا بـغـل کرد          من باورم نمی‌شد، اینـقـدرها کـریم است